"درگیری بر سر منطقه قره باغ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در حالی مجددا شعله ور شده است که ریشه این مناقشه به سالها قبل و تقسیمات کشوری زمان شوروی سابق باز میگردد. اکثریت ساکنان این منطقه را ارامنه تشکیل میدادند و این منطقه ابتدا تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان و بعدها به صورت یک منطقه مستقل اداره میشد تا اینکه در جریان فروپاشی شوروی سابق، این منطقه که به جمهوری آذربایجان الحاق شده بود توسط ارمنستان اشغال شد و جمهوری آذربایجان همواره درپی بازگرداندن این منطقه بوده است."
این مضمون روایتی است که رسانه های دولتی ایران، این روزها و پس از شروع مجدد درگیریها از تاریخ قره باغ منتشر میکنند.
موضعگیری رسمی دولت ایران هم ظاهرا دعوت از طرفین به خویشتن داری و تلاش برای حل مسالمت آمیز مناقشه است.
برای مردم عوام البته باور این موضعگیری با توجه به تکرار آن در رسانه های ایران، آسان است اما روشنفکران و به ویژه روشنفکران جامعه آذربایجانی ایران که نگرانی بیشتری نسبت به سرنوشت مردم جمهوری آذربایجان دارند، نظر دیگری دارند.
در واقع با کمی دقت در تحلیلهای ارائه شده در رسانه های رسمی میتوان به بیطرفی این رسانه ها شک کرد! چرا که:
-ریشه این مناقشه نه تقسیمات زمان شوروی بلکه به سالها قبل و نفوذ روسیه در این منطقه باز میگردد که ارامنه مسیحی را در برابر ترکهای مسلمان علم کرده و سعی در ایجاد پایگاهی برای خود در این منطقه نمود.
-اکثریت ساکنان این منطقه ارمنی نبوده بلکه با تمهیدات و توطئه های روسیه به تدریج ارامنه جایگزین ترکها شدند. در تاریخ معاصر نیز فاجعه خوجالی شاهد خوبی برای تخلیه خونین و نسلکشی ترکهای آذربایجان در این منطقه است: فاجعه خوجالی
در واقع از زمان مشروطه و شکل گیری اندیشه ناسیونالیزم ایرانی، روشنفکران و سیاستگزاران ایرانی ادعای قیومت بر مناطقی داشته اند که در برخی برهه های تاریخ تحت حاکمیت یکسانی با ایران امروزی قرار داشته اند و از جمله ادعا دارند که شهرهای جدا شده قفقاز باید دوباره جزو خاک ایران باشد...
پس از فروپاشی شوروی سابق که بر اساس برخی نظرات جرقه آن از حرکت ملی آذربایجانی و فعالیتهای جبهه ملی خلق زده شد، جمهوری نوپای آذربایجان که آذربایجان ایران را بخشی از خود میدانست و بر مشترکات خود با مردم این منطقه تاکید داشت، موجب نگرانی شدید حکومت ایران از تمامیت ارضی خود شد و مواضع رسمی ایران در قبال آذربایجان رفته رفته حالت تخاصم به خود گرفت. البته نمیتوان با قاطعیت گفت که علت این تخاصم و کشیده شدن ایران به سمت ارمنستان علی رغم مشترکات تاریخی و مذهبی با آذربایجان دقیقا چه بوده اما میتوان مصادیق و عوامل مؤثر بر این قضیه را بدین صورت طبقه بندی نمود:
-چنان که اشاره شد، نگرانی حکومت مرکزی ایران از تمامیت ارضی خود و شکلگیری تحرکات استقلال طلبانه در آذربایجان خود چنانه دولت ایران علت عدم اعطای حقوق فرهنگی و زبانی به مردم آذربایجان را نیز همین امر عنوان میکند...
-نفوذ ناسیونالیستهای افراطی پان ایرانیست در تصمیمگیریهای سیاسی که ایران را قیم قفقاز میدانند و اصولا در ایران هیچ قومی جز فارس و ارمنی را به رسمیت نمیشناسند(شایان ذکر است از زمان شکلگیری مدارس مدرن در ایران، تنها اقلیت ارامنه حق تحصیل به زبان مادریشان را داشته اند). و خود را همپیمان استراتژیک ارامنه در طول تاریخ میدانند...
-مشکلات ایران با آمریکا و در نتیجه روابط استراتژیک آن با روسیه که روابط استراتژیک با ارامنه داشته و دارد.
-تحریکات جمهوری آذربایجان در میان آذربایجانیهای ایران که خود علاوه بر ملیگرایی آذربایجانی، ریشه در برخی مداخلات ایران در آذربایجان از جمله تلاش برای جلوگیری از رسمی شدن الفبای لاتین به جای الفبای روسی در زمان پس از استقلال ج.آذربایجان و تلاش برای رسمی کردن مجدد الفبای عربی در آذربایجان و حمایت از اسلامگرایان مخالف دولت باکو و حمایت از جدایی طلبان تالش و... داشته.
به هرحال ایران امروزه روابط تجاری-سیاسی اساسی با ارمنستان دارد و بر خلاف حمایتهای اساسی از مسلمانان سنی فلسطین در برابر اسرائیل و به رسمیت نشناختن این کشور، در درگیری کشور شیعه آذربایجان با ارمنستان و تخریب آثار تمدنی ایران در مناطق تحت اشغال قره باغ و تخریب مساجدو...، طرفین را به صلح دعوت میکند...
پایان تحلیل اختصاصی برای خبرگزاری شاکس نیوز